مدیریت پروژه چابک (APM) چیست؟

مدیریت پروژه چابک یک رویکرد با استفاده از تکرار برای برنامه‌ریزی و مدیریت پروژه است که آنها را به چرخه‌های کوچک‌تری به نام اسپرینت یا تکرار تقسیم می‌کند.

همانطور که توسعه نرم افزار چابک با بخش‌های کوچک تکمیل می‌شود ، یک پروژه چابک نیز در بخش‌های کوچک تکمیل می‌شود مثلا در توسعه نرم افزار چابک، یک تکرار به یک چرخه توسعه واحد اشاره دارد. هر بخش یا تکرارشونده توسط تیم پروژه بررسی و نقد می‌شود که باید نمایندگانی از ذینفعان مختلف پروژه باشند. در نهایت بینش‌هایی که از نقد یک تکرار حاصل شده است، به منظور تعیین قدم بعدی هرچه بهتر در پروژه استفاده می‌شوند.

مزیت اصلی شروع به کار با  مدیریت پروژه چابک توانایی آن در پاسخگویی به مسائلی است که در طول پروژه ایجاد می‌شود. ایجاد یک تغییر ضروری در یک پروژه در زمان مناسب می‌تواند باعث صرفه جویی در منابع شود و به ارائه یک پروژه موفق در زمان و بودجه کمک کند.

مدیریت پروژه چابک

متدولوژی پروژه چابک چیست؟

متدولوژی پروژه چابک، پروژه‌ها را به قطعات کوچک تقسیم می‌کند. این قطعات پروژه در جلسات کاری که اغلب اسپرینت نام دارند تکمیل می‌شوند . اسپرینت‌ها معمولاً از چند روز تا چند هفته ادامه دارند. این جلسات از مرحله طراحی اولیه تا تست و تضمین کیفیت (QA) اجرا می‌شود.

این متدولوژی به تیم‌ها امکان می‌دهد تا بخش‌ها را پس از تکمیل شدن منتشر کنند، این کار تیم‌هارا قادر می‌سازد تا بخش‌های موفق را شناسایی کنند و اگر نه، به سرعت نقص‌ها را برطرف کنند و از آنجایی که بهبود مستمر در طول چرخه عمر وجود دارد، اعتقاد بر این است که به کمک آن احتمال شکست در مقیاس بزرگ کاهش می‌یابد

نحوه عملکرد APM

تیم‌های چابک بازخورد سریع، سازگاری مداوم و بهترین شیوه‌ها را در تکرارهای خود ایجاد می‌کنند. آنها شیوه‌هایی مانند استقرار مداوم و پیوستگی مداوم را با استفاده از فناوری برای سرعت بخشیدن به انتشار و استفاده از محصولات اتخاذ می‌کنند ؛ علاوه بر این، مدیریت پروژه چابک از تیم‌ها می‌خواهد که همزمان با انجام کار، به طور مداوم زمان و هزینه را برآورد و ارزیابی کنند.آنها به جای نمودارهای گانت و نقاط عطف پروژه ، از نمودارهای burndown و burnup استفاده می‌کنند.

مدیریت پروژه چابک نیازی به حضور یا مشارکت مدیر پروژه ندارد . اگرچه مدیر پروژه برای موفقیت در اجرای روش‌های سنتی تحویل پروژه، مانند مدل آبشار – که در آن موقعیت، بودجه، پرسنل، محدوده پروژه و سایر عناصر کلیدی را مدیریت می‌کند، ضروری است، اما در روش مدیریت پروژه چابک ، نقش مدیر پروژه در بین اعضای تیم تقسیم می‌شود.

بیشتر بخوانید: تاریخچه زبان‌های برنامه‌نویسی

به عنوان مثال

صاحب محصول اهداف پروژه را تعیین می‌کند، در حالی که اعضای تیم برنامه ریزی، گزارش پیشرفت و وظایف کیفیت را تقسیم می‌کنند. برخی از روش‌های مدیریت چابک پروژه لایه‌های دیگری از مدیریت را اضافه می‌کنند مانند: استفاده از رویکرد اسکرام (scrum) که به تعیین اولویت‌ها کمک می‌کند و می‌تواند پروسه تکمیل پروژه را بهبود بخشد.

اما همچنان می‌توان از حضور مدیران پروژه در مدیریت پروژه چابک بهره‌مند شد. بسیاری از سازمان‌ها به خصوص در پروژه‌های بزرگ‌تر و پیچیده‌ترهنوز برای این روش از مدیران پروژه استفاده می‌کنند. این سازمان‌ها عموماً مدیران پروژه را بیشتر در نقش هماهنگ کننده قرار می‌دهند و مالک محصول مسئولیت تکمیل کلی پروژه را بر عهده می‌گیرد.

با توجه به تغییر کار از مدیران پروژه به تیم‌های چابک، مدیریت پروژه چابک از اعضای تیم می‌خواهد که چگونگی کار در این متد جدید را بیاموزند. آنها باید بتوانند با یکدیگر و با کاربران همکاری و ارتباط برقرار کنند تا پروژه‌ها در مسیردرست پیش روند؛ به علاوه با انجام اقدامات مناسب در زمان مناسب با تحولات مداوم پروژه هماهنگ باشند

پنج مرحله اصلی در فرآیند APM وجود دارد.

تجسم کنید . پروژه و محصول کلی ابتدا در این مرحله مفهوم سازی شده و نیازهای مشتریان نهایی شناسایی می‌شود. این مرحله همچنین تعیین می‌کند که چه کسی قرار است روی پروژه کار کند و سهامداران آن چه کسانی هستند

حدس و گمان . این مرحله شامل ایجاد الزامات اولیه برای محصول است. تیم‌ها با همکاری یکدیگر به کمک طوفان فکری لیست ویژگی‌های نهایی محصول را تهیه کنند وسپس نقاط عطف مربوط به جدول زمانی پروژه را شناسایی کنند.

کاوش کنید . این پروژه با تمرکز بر ماندن در محدودیت‌های پروژه کار می‌کند، اما تیم‌ها همچنین جایگزین‌هایی را برای برآوردن الزامات پروژه بررسی خواهند کرد. تیم‌ها روی نقاط عطف تک کار می‌کنند و قبل از اینکه به مرحله بعدی بروند تکرار می‌کنند.

تطبیق دهید . نتایج ارائه شده بررسی می‌شوند و تیم‌ها در صورت نیاز تطبیق می‌یابند. این مرحله بر تغییرات یا اصلاحاتی که بر اساس دیدگاه مشتری و کارکنان رخ می‌دهد تمرکز دارد. بازخورد باید به طور مداوم ارائه شود، بنابراین هر بخش از پروژه نیازهای کاربر نهایی را برآورده می‌کند. پروژه باید با هر تکرار بهبود یابد.

بستن . نتایج ارائه شده بررسی می‌شوند و تیم‌ها در صورت نیاز تطبیق می‌یابند. پروژه نهایی بر اساس نیازهای به روز شده اندازه گیری می‌شود. اشتباهات یا مسائلی که در فرآیند با آن مواجه می‌شوند باید بررسی شوند تا از مسائل مشابه در آینده جلوگیری شود.

تاریخچه APM

قرن بیست و یکم شاهد افزایش سریع استفاده از روش مدیریت پروژه چابک، به ویژه برای پروژه‌های توسعه نرم افزار و سایر ابتکارات فناوری اطلاعات بود.

با این حال، مفهوم توسعه مستمر به اواسط قرن بیستم بازمی‌گردد و شکل‌های مختلفی به خود گرفته است که توسط رهبران مختلف در طول دهه‌ها حمایت شده است. برای مثال، نمونه اولیه تولید تکرار شونده سریع جیمز مارتین وجود داشت، رویکردی که به عنوان پیش‌فرض برای کتاب توسعه سریع برنامه در سال 1991 و رویکردی با همین نام (RAD) عمل کرد.

یک چارچوب خاص مدیریت پروژه چابک که در سال‌های اخیر تکامل یافته اسکرام (scrum) است. این روش دارای یک مالک محصول است که با یک تیم توسعه کار می‌کند تا یک بک لاگ محصول ایجاد کند;(یک لیست اولویت بندی شد‌ه از ویژگی‌ها، عملکردها و اصلاحات مورد نیاز برای ارائه یک سیستم نرم افزاری موفق.) سپس تیم قطعات پروژه را با رشد چابک تحویل می‌دهد.

مدیریت پروژه چابک یک رویکرد با استفاده از تکرار برای برنامه‌ریزی و مدیریت پروژه است که آنها را به چرخه‌های کوچک‌تری به نام اسپرینت یا تکرار تقسیم می‌کند.

مزایای مدیریت پروژه چابک

طرفداران مدیریت پروژه چابک مدعی هستند که این روش مزایای متعددی دارد از جمله :

آزادی بیشتر: مدیریت پروژه به طراحان اجازه می‌دهد تا روی مدل‌هایی کار کنند که از نقاط قوت آنها استفاده می‌کنند.

استفاده کارآمد از منابع، که استقرار سریع را ممکن می‌سازد.

انعطاف پذیری و سازگاری بیشتر با نیازهای در حال تغییر: توسعه دهندگان بهتر از قبل می‌توانند تغییرات مورد نیاز را ایجاد کنند و با آن‌ها سازگار شوند.

تشخیص سریع مشکلات، که امکان رفع سریعتر را فراهم می‌کند.

همکاری و تعامل با کاربران: باعث می‌شود محصولاتی که به نیازهای کاربران بیشتر و بهتر پاسخ می‌دهد افزایش یابد و در مقایسه با روش‌های سنتی مدیریت پروژه; مانند آبشار، در ابتدای توسعه به اهداف و فرآیندهای مشخصی نیاز ندارد.

با این حال، معایب احتمالی نیز وجود دارد، از جمله موارد زیر:

یک پروژه می‌تواند از مسیر خارج شود زیرا در شروع یک پروژه دوره‌های عمل از پیش تعیین شد‌ه کمتری وجود دارد; بنابراین قابلیت پیش بینی نتایج کمتر می‌شود.

مدیریت چابک بر تصمیم‌گیری سریع تکیه می‌کند. بنابراین برای سازمان‌هایی که زمان زیادی را برای تجزیه و تحلیل مسائل صرف می‌کنند، مناسب نیست.

همکاری بین تیم‌ها یا کاربران نهایی باید به طور مداوم اتفاق بیفتد تا بهترین محصول ممکن را ایجاد کنددر حالیکه وجود چالش‌های ارتباطی می‌تواند بر محصول نهایی تأثیر گذار باشد.

در نهایت این شما هستید که تصمیم میگیرید در سازمان شما بهبود مستمر و چابکی اهمیت دارد یا جلسات بی نتیجه درباره ی مسائلی که باید خیلی سریع نسبت به آن‌ها اقدام کنید.

 

گردآورنده: مریم ملاح

منبع: techtarget.com

دیدگاه خود را ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *